فاطيما : شهري در پرتغال كه هر ساله 6 ميليون نفر زائر دارد

تبلیغات

نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

امکانات جانبی

    آپلود عکس

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 173
    کل نظرات کل نظرات : 0
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 0

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 14
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 0
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 1
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 0
    آي پي امروز آي پي امروز : 5
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 0
    بازدید هفته بازدید هفته : 44
    بازدید ماه بازدید ماه : 639
    بازدید سال بازدید سال : 2485
    بازدید کلی بازدید کلی : 275989

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 18.118.138.223
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

فاطيما : شهري در پرتغال كه هر ساله 6 ميليون نفر زائر دارد

 

فاطیما                          


بانوی فاطیما عنوانی است که مدعیان مشاهده  در شهر فاطیما به او اطلاق می‌کنند . این واقعه مربوط به سال هزار و نهصد و هفده است. سه کودک روستایی در آن سال ادعا کردند که حضرت در دشتی در بیرون شهر فاطیما در پرتغال بر آن‌ها ظاهر شد که از نام " بانوی تسبیح " یا " بانوی فاطیما " نیز برای اشاره به آن بانو استفاده می‌شود . از آن به بعد شهر کوچک فاطیما زیارتگاه مومنان شده است . جاسینتا هفت ساله ، فرانسیسكو نه ساله، و لوسیا ده ساله كودكانی بودند كه در مرکز این واقعه حضور داشتند . آن ها در دهکده کوچکی به نام آل جوسترل در حدود دو کیلومتری منطقه فاطیما یا فاطمه در بخش  سانتارم در مرکز پرتغال در فاصله حدود بیست و نه کيلو‌متري در شرق منطقه ليريا ''در سرزمين'' کوادا ايريا ،زندگی می کردند . مردمان آن روستا عمدتا چوپان و کشاورز بودند .                               

                                                         
         

.  منطقه فاطیما در کوهستان های مرکز پرتغال این است که در زمانی که پرتغال در تصرف مسلمین بود فرمانده سوارکاران فاطیما " که در آن زمان عبدگاس یا عبدجاس نام داشت " عاشق دختر امیر عرب که همنام دختر پیامبر مسلمین حضرت فاطمه بود ،شد. گویا فاطمه غسل تعمید می گیرد و مسیحی می شود و با شاهزاده پرتغالی کاتولیک ازدواج می کند . شوهر او هم به افتخارش نام شهر را از عبد گاس به فاطیما تغییر می دهد .                                                                                     

در ماه مي برج پنجم از سال هزار و نهصد و هفده ميلادي ،سه کودک از خانواده کشاورز به نام" لوسيا لوسانتوس " متولد هزار و نهصد و هفت و عمو‌زاده‌هایش به نام هاي " فرانسيسکو " متولد هزار و نهصد و هشت و " جاسينتا مارتو "متولد هزار و نهصد و ده در حالي که داشتند از گوسفندان مراقبت مي‌کردند تصويري ، شبحي يا تمثیلي از يک خانم را ديدند . طبق آنچه که آن خانم وعده کرده بود تمثال در سيزدهم هر ماه تا اکتبر آن سال به استثناي ماه اگوست تکرار مي‌شد .

                                   

شاهد اصلى اين واقعه، لوسيا است . واقعه از زبان اين سه كودك اين چنين نقل شده است : در سال هزار و نهصد و شانزده ميلادى، يك سال قبل از ديدار با بانوى درخشنده، فرشته‏اى بر ما ظاهر شد و سه بار اين گفته را تكرار كرد :

من فرشته صلح هستم، خدايا من ايمان دارم و باور دارم و عشق مي ورزم به تو و من طلب استغفار مى‏كنم از آنان كه باور ندارند و عشق نمى‏ورزند و ايمان ندارند .

فرشته دو بار ديگر در تابستان و پائيز بر آن ها ظاهر شد، و هر بار يك چيز را از آنان خواهش كرد : براى گناهكاران قربانى بدهند و استغفار كنند و براى متحول شدن آن ها دعا كنند . اين سه برخورد بود كه بچه‏ ها را براى ديدن بانوى صاحب تسبيح آماده كرد . در سال هزار و نهصد و هفده ميلادى بچه‏ها  دو بار نور درخشنده‏اى را ديدند و سپس بر بالاى درخت بلوط نور عظيمى ظاهر شد ، بانوئى درخشنده ‏تر از خورشيد، بنام فاطیما .

                    
                          

 او فرمود : نمى‏خواهم شما را بترسانم .

 بچه‏ ها گفتند : شما كيستيد؟ شما از كجا آمده‏ايد؟

فرمود : من از بهشت آمده‏ ام .

گفتند : از ما چه مى‏خواهيد؟

 فرمود : من آمده‏ا م از شما بخواهم باز اينجا بيائيد ، بعد به شما خواهم گفت كه از شما چه مى‏خواهم .

بانوی صاحب تسبیح بعد از آن هر ماه ظاهر شد و در ششمین دیدار و در آخرین دیدار؛ او بزرگترین معجزه خود را در دیدگان هفتاد هزار نفر انجام داد.

معــــــــجزه

بانو در ماه ژوئیه گفت : درماه اکتبر معجزه ای اتفاق خواهد افتاد و همه گفته های شما را باور خواهند کرد . لوسیا این کلمات را برای هر کسی که از او سئوال می کردند ، تکرار می نمود . روز سیزدهم اکتبر فرا رسید هزاران نفر ازمردم از دور و نزدیک آمده بودند همه می خواستند معجزه ی گفته شده را ببینند .

هنگام ظهر لوسیا فریاد کشید : ساکت ! بانوی ما از آن سو دارد می آید . حالت چهره ی سه چوپان تغییر کرد یک ابر سفید کوچک آن ها را در برگرفت لوسیا پرسید : شما از من چه می خواهید؟

 بانو جواب داد : "من می خواهم شما یک کلیسای کوچک به یاد بود من اینجا بسازید . من بانوی تسبیح (Lady of the rosary ) هستم هر روز با تسبیح به دعا خواندن ادامه دهید . لازم است که مردم زندگیشان را تغییر دهند و درخواست بخشش برای آمرزیده شدن گناهانشان بنمایند و این که آن ها از فرامین خداوند سرپیچی نکنند، کسانی که اکنون از یاد او بسیار غافلند " .

لوسیا پرسید: شما ازمن چیز دیگری نمی خواهید؟ و بانوی تسبیح گفت: "من چیز بیشتری ازشما نمی خواهم و با سه دوست کوچکش خداحافظی کرد."

لوسیا فریاد زد : نگاه کنید او دارد می رود .

در برابر ديدگان منتظر جمعيت، باران بطور ناگهانى ايستاد و ناگهان خورشيد به لرزش درآمد و ايستاد و دوباره چرخيد و ايستاد ، بطورى كه مردم احساس كردند هر لحظه مى‏رود كه خورشيد بر آنان فرود آيد، پس از اين واقعه خورشيد به جاى اول خود بازگشت و به همان درخشش معمول و زيباى خود ادامه داد . مردم فریاد زدند : ای مسیح ما همه خواهیم مرد، بانوی ما به ما کمک کن . بالاخره خورشید متوقف شد و همه نفس راحتی کشیدند . همه جا این فریاد به گوش می رسید : معجزه ! معجزه!

يکي از شاهدان استاد دانشگاه کويمبرا آقاي : Garrett. A واقعه را این طور نقل کرده است که: "خورشيد که در پس ابر پنهان بود لحظاتي قبل از اين اتفاق ابر ضخيم را دريده و با قدرت و روشنايي تابيدن گرفت. خورشيد يک چرخه سوخته به نظر مي‌رسيد اين قرص نور در گرد خودش مي‌چرخيد و با سرعت هم چرخيد. سپس خورشيد گنبد آسماني خود را رها کرده و در حالي که سرعت و تندي قبلي خود را داشت به سمت زمين نزديک شد. چهره خورشيد بسان خون رنگ مي‌نمود و هيبت آن توده آتشين کره زمين به سقوط و نابودي تهديد مي‌نمود". 


                               

اولين عكس از اين واقعه، در روزنامه ليسبون در پنج اكتبر همان سال منتشر شد . حقانيت بچه‏ها را ابتدا پدر و مادر آن ها باور مى‏كردند، چرا كه مى‏گفتند : آن ها در زندگى هرگز دروغ نگفته‏اند . سه سال بعد از این وقایع فرانسيسكو و چهار سال بعد نیز جاسینتا در اثر بيمارى ريوى از دنیا رفتند .
 
                                                             

به این ترتیب سررشته این واقعه را به لوسیا سپرده شد ، كه از میان آن سه بچه تنها كسی بود كه هم صدای بانو را شنید هم بانو را دید و هم توانست با او سخن بگوید . جاسینتا هم بانو را ديد و هم صدايش را شنيد و فرانسيسكو فقط بانو را ديد . لوسيا بنا بر عهد خود با بانوی مقدس وارد زندگى مذهبى شد و در ترويج عبوديت تلاش کرد . در این میان نه تنها مرگ ِ دو كودك كوچك از اعتقاد آنان نكاست، بلكه چون بانوى درخشنده به دو كودك قول داده بود كه آن دو را به بهشت ببرد ، اعتقاد آن ها را نسبت به عمق مسئله افزود ، اين كودكان در چشم مردم كودكانى مقدس و مذهبى شده‏اند . در سال هزار و نهصد و نوزده عبادتگاهى در دهكده فاطیما ساخته شد و سه سال بعد توسط افراد متعصب منفجر شد، ولى بعد از مدتى دوباره برپاگشت .


                                            

مردمان سراسر جهان و به ویژه مسیحیان كاتولیك كه لوسیا را در حد یك قدیسه مورد احترام و تكریم قرار مى دادند در طول حیات او چندین بار پیش گویى هایى از او دیدند كه ارزش و اعتبار این خواهر روحانى را در نزد آن ها دو چندان كرد.                      
                                             

سر انجام " لوسیا داسانتوس " آخرین بازمانده فاطیما ،در سن نود و هفت سالگى در صومعه كارملیت، محلى در مركز كشور پرتغال، در تاریخ دوازده فوریه دو هزار و پنج درگذشت.

در سال هزار و نهصد و شصت و هفت (پنجاهمين سالگرد واقعه ی فاطيما) جمعيتي که حدود يک ميليون تخمين زده مي‌شد در فاطيما گرد هم آمدند تا به سخنان پاپ پل ششم گوش دهند و براي صلح دعا کنند .

هر ساله در سیزده ماه مى، دوستداران فاطيما از تمامى نقاط پرتغال و كشورهاى اطراف براى زيارت و نيز دعا ، توبه و طلب شفا و تزكيه روح به اين منطقه مى‏آيند . موارد زيادي از شفا بيماران در آن گزارش شده است و برخي، مسافت هاي بسيار را با دو زانو راه مي‌روند تا اينگونه احترام خود را به اين مکان مقدس و صاحب آن ادا نمايند. رخسار معنوى اين سفر، رخسارى بس شگفت آور است . شهر بانوى صاحب تسبيح ، آنچنان اثرى عميق در قلوب زائران قرار داده كه هر ساله آن ها را به آنجا مى‏كشاند . آنجا مردم از حضرت فاطيما شفا مى‏گيرند ، از او طلب شفاعت مى‏كنند و خود را مديون دعاى مستجاب بزرگ بانوى درخشنده مى‏دانند 



تاریخ ارسال پست: ساعت:
برچسب ها : ,,,
می پسندم نمی پسندم

مطالب مرتبط

بخش نظرات این مطلب


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: